هر چی که بخوای هست!!!!!
....
دیشب اینقدر خسته بودم وسط هال ولو شدم همونجا خوابم برد...نصفه شبی یه لحظه احساس کردم نفسم بالا نمیاد و دارم خفه میشم جدو آبادم امد جلو چشمم.افتادم ب نفس نفس زدن اینقدر سرفه کردم که بنفش شدم..!!!!! یکم که تونستم نفس بکشم تو اون تاریکی نگاه بالا سرم کردم دیدم بابام واستاده هر هر میخنده همینجوری..مات و خواب زده پرسیدم چیه؟؟؟چی شده؟؟؟؟با خنده و خیلی ریلکس گفت هیچی ندیدمت پام رفت رو گردنت ....بخواب!!!!!
نظرات شما عزیزان:
tags:
C3-T |